«««اقتصاد بدون نفت، شدنی ست»»»
می دانيد گفتمان ها در مورد اقتصاد و اين که آيا رهايی از متکی بودن ايران به نفت شدنی ست است يا نه؟ يا اينکه چگونه اين کار شدنی ست؟ می چرخد و اين پرسشی خوب و کمی هم عجيب است، چرا؟
خوب، می دانيد در دنيای امروز با پيشرفت و دستاوردها و آزموده های اقتصادي کنونی در جهان اينکه مانند کلافی سردرگم به اين جستار نگاه کنيم، عجيب است ولی بهتر است برسيم به اينکه چه راه هايی را در پيش رويمان داريم و ما می توانيم از آن استفاده کنيم:
من يه اقتصاددان نيستم و رشته ام هم نبوده (ولی چون کسانی که حرفه يشان است صدايشان در نمی آيد اينرو يک وظيفه می دانم و همين گونه کوششی برای بيدار کردن و گوشزد به کسانی که رشته يشان اقتصاد است) ولی به هر روی، با نگاه به کشورهای ديگر و راه هايی که آنها رفته اند اينگونه می پندارم که يکی از منابع پول ساز، در دسترس و کم هزينه برای رسيدن به چگونگی ای بهتر و همچنين پيدا کردن زمانی بيشتر برای پژوهش و بررسی و برداشتن قدم های ديگر، بکارگيری "پذيرش گردشگر" است که برای هميشه می تواند سازندگی بخشی از سرمايه ی ملی را به دوش بگيرد. استفاده از سرمايه های خارجی که بايد بدانيم آنها در اين سرزمين سرمايه گذاری نمی کنند تا بهره ای ببرند، فقط ارز وارد اين سرزمين می کنند و پول هايشان را در اين سرزمين هزينه می کنند که اين کار نه تنها به ايجاد کار می انجامد که به فرهنگ سازی و آشنايی ديگران با ايران به شکلی درست و همچنين بالا بردن ارج هم ميهنانمان در ديگر کشورها نيز می انجامد. به ياد داشته باشيم که نفت اين ماده ی گران بها را برای نسل های ديگر هم بايد نگه داريم نه آنکه صادر کنيم. هم اکنون بياييد ببينيم که آيا اين کار شدنی ست و نيز چگونه:
- ايران کشوری ست با پيشينه تاريخی سترگ و شکوهمند و يکی از کهن ترين کشورهای دنيا.
- دارای آثار باستانی گوناگون بسيار و چشمگير.
- سازنده ی شهريگری در دنيا و ريشه ی بيشتر آداب و قوانين در دنيا.
- پديد آورنده ی انديشه ی انسانيت، دانش يا زير ساخت دانش انسان ها و همچنين اجرای آن.
- دارای مناطق زيبا با پوشش های گوناگون در هر فصل که جذابيت های خود را دارد و...
حال با اين نمونه های اندک می توان پی برد که چه سرمايه ی بزرگی در اختيار داريم و اينکه اين کار شدنی ست ولی پاسخ چگونه بهره بردن از آن مانده که هم اکنون به آن می پردازيم:
- نخستين کار اين است که از اين آثار نگهداری و پاسداری کنيم تا سالم بمانند و به تاراج نروند.
- ديگر اينکه فضای پيرامون آنها را برای پذيرش گردشگر آماده سازيم. (اين کنش نه تنها به ايجاد کار و رونق گيری آن مناطق می انجامد که خود انگيزه ی سرمايه گذاری ها و سرريز شدن سرمايه به آن مناطق می شود که سرانجام به آبادانی می رسد)
- ديگر ايجاد امنيت، تضمين آن و آگاهی دادن است و...
حال به نکته ای ديگر نيز می رسيم که نگهداری و پاسداری از آثار باستانی نه تنها بايد به انگيزه ی درآمدزايی باشد که بيشتر از اينروی بايد به آن نگريست که هويت ملی ما در آن نهفته است و با از دست رفتن آن اين هويت نيز از ميان می رود. بيشتر آثار باستانی ما در يونسکو به ثبت نرسيده است و ديگر اينکه با به ثبت رسيدن آن نيز اگر ويران و نابود شود، همچون "باغ های بابل" ديگر در تاريخ می ماند که به مرور از يادها خواهد رفت. تا اينجا شايد می انديشيد که بديهيات را گفته ام و اينها را يا گفته اند يا روشن است که درست است (که به تازگی در جايی کسی برای چالش های اقتصادی حتی در بيرون از ايران سخنی از اين مورد به ميان نياورده است) ولی آيا ما اين بديهيات را انجام می دهيم و به کار می گيريم؟ يا هنگامی که آرامگاه کوروش بزرگ را به دست ويرانگی در مرور زمان می سپارند کاری برای نگهداری آن می کنيم؟ همين گونه آيا در مورد دومين ديوار بزرگ دنيا که در گرگان است کاری می کنيم؟ يا نقش رستم يا قلعه ی شوش و... که نمونه ها بسيارند يا بهتر است بگويم آنقدر زياد است که واژه ی شرم آور برای واکنش ما در برابر ويرانی آنها شايسته. اين مورد چيزی نيست که بتوان آنرا به مرور زمان با اميد اينکه نسل ديگر با آموزش درست و آگاهی خواهد آمد يا به دگرگونی رژيم که دولتی ديگر به آن خواهد پرداخت يا دوباره آن را می توانيم بسازيم سپرد. چونکه با از ميان رفتن و نابودی آن ديگر نمی توانيم آن را بسازيم. اين مورديست که هم اکنون بايد برای نگهداری و پاسداری از آن کوشش کنيم.
در واژه نامه ی من نام اين کنش خيانت است. خيانت به ميهن، به نسلی ديگر و به انسانهای ديگر و همچنين برابر با جنايت چون به نابودی هويت ملی و نابودی انرژی و کوشش انسانهايی که آن را آفريدن و همچنين آنها که در نگهداری و پاسداری از آن کوشيدن می انجامد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر